سه شنبه ۶ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۰۲:۰۰
کد مطلب : 42128
منبع : پایگاه تحلیلی خبری 598
واکاوی نقش آمریکا در جنگ تحمیلی؛

وقتی اقتصاد آمریکا از گاوِ فربه جنگ ارتزاق می کند!

قم نيوز : قم نیوز: آمریکا با تولید سلاح و تجهیزات نظامی، ارزش افزوده زیادی بدست می آورد. همین مسئله باعث رشد تولید ناخالص داخلی این کشور شده، می تواند با کمک درآمدهای صادراتی و درآمدهای ناشی از تولید کارخانه‌های اسلحه سازی، به افزایش سرمایه‌گذاری در بخش های دیگر اقتصاد پرداخته باعث از بین رفتن رکود در این بخش ها شود. بر این اساس، نگاه آمریکا به جنگ ایران و عراق، صبغه اقتصادی هم به خود می گیرد و موجبات رشد اقتصاد داخلی ایالات متحده را فراهم می آورد.
وقتی اقتصاد آمریکا از گاوِ فربه جنگ ارتزاق می کند!
به گزارش قم نیوز، جنگ 8 ساله عراق بر علیه جمهوری اسلامی، تنها بخشی از تاریخ کشور ما نیست. دومین جنگ بزرگ قرن بیستم در خارج از جغرافیای ایران و عراق نیز تاثیرات متعددی بر جای گذاشته، برگ جدیدی از تحولات عمیق در سیاست، فرهنگ و روابط بین الملل را گشوده است. از حیث تاثیرات منطقه ای،  تاثیر دفاع مقدس بر جغرافیای سیاسی-فرهنگی منطقه غرب آسیا و جهان اسلام، واقعیتی انکارناپذیر است و تا کنون، موضوع تحقیقات دانشگاهی بسیاری قرار گرفته است. در بعد نظامی نیز، ناکامی صدام و 80 کشور حامی او در شکستن اراده ملت ایران، تاثیر روشنی بر تجدید نظر در نظریه های سنتی جنگ گذاشته است. پس از این بود که جایگاه نیروی انسانی، بیش از پیش در مدیریت جنگ ها مورد توجه قرار گرفت. به صورتی که، امروز پس از دوره صنعتی که ماشین های سنگین و عظیم جنگی میان انسان و فضای رزم حائل شده بود و عملاً معادله ی قوا را به نفع دارندگان فناوری تسلیحاتی برتر برهم زده بود، بار دیگر انسان و ذهن انسان جایگاه گذشته خود را در صحنه نبرد بازیافته است.

این واقعیت، در واقع یک فرصت تاریخی برای همه ی بازیگرانی است که می کوشند با تکیه بر بعد انسانی، شیوه رزم خود را توسعه دهند. با این حال، ورای تاثیرات عمیق دفاع مقدس در ابعاد سیاسی، نظامی و فرهنگی، یکی از موضوعات مهم در رابطه با جنگ 8 ساله، نقش بازیگران بین المللی در راه اندازی و مدیریت آن بر علیه ملت ایران است. در این مسیر، سوال اساسی این است که آیا باید صدام و حزب بعث را در روند راه اندازی جنگ و مدیریت آن، واجد اراده ای مستقل دانست یا نه؟! طبیعتاً رجوع به مستندات تاریخی موجود در این حوزه، مطمئن ترین روش ممکن برای پاسخگویی به این سوال خواهد بود. واقعیات روشن تاریخی به ما می گوید که  پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط شاه، بنای استراتژی دو ستونی نیکسون را در منطقه سوق‌الجیشی خلیج‌فارس- که بر دو ستون ایران شاهنشاهی و عربستان سعودی پی ریزی شده بود-، فرو ریخت. لذا لازمه تأمین منافع آمریکا و غرب، اعاده نظم پیشین در این منطقه حساس بود.

آمریکا سعی داشت به هر صورت ممکن، این مهم را عملیاتی نماید، ولیکن پس از ناکامی در سامان دادن کودتای نوژه و شکست در عملیات نظامی طبس، به یک نتیجه روشن رسیده بود:رویارویی مستقیم با ایران ممکن نیست! از سویی، پیروزی انقلاب اسلامی آنقدر غافلگیرکننده بود که آمریکایی ها درباره ادامه حیات آن در بلندمدت نیز تردید جدی داشته باشند. لذا به حسابِ خود در یک برنامه ریزی مدبرانه، برای جلوگیری از ایجاد تنفر بیشتر نسبت به آمریکا در نزد افکار عمومی ایران، گزینه برخورد نظامی مستقیم با ایران را از روی میز خود برداشتند. آنها پیش از این نیز در همین راستا، از راه دادن متحد قدیمی خود-محمدرضا پهلوی- به خاک آمریکا سر باز زده بودند. در چنین شرایطی در تیر ماه سال 59، برژینسکی از سوی «کارتر» رئیس جمهور وقت آمریکا راهی کشور اردن شد تا تحت شدیدترین تدابیر امنیتی و با رعایت نهایت جوانب پنهان‌کاری با صدام حسین ملاقات کند.

آمریکایی ها به هیچ وجه نمی خواستند نقش محوری آنها در راه اندازی جنگ بر علیه ایران فاش شود. صدام اما این شرایط را نمی پسندید. او می خواست با علنی کردن حمایت آمریکا از خود، نقش جدید خود به عنوان رهبر جهان عرب را به همگان تفهیم کند. لذا «طارق عزیز» معاون وقت نخست وزیر عراق طی سفری که به فرانسه داشت، در گفت وگو با مجله فیگارو خبر ملاقات محرمانه صدام و برژینسکی را علنی کرد! فیگارو می نویسد:«جریان جنگ ایران و عراق، در واقع از ژوئن گذشته (تیر ماه 59) زمانی آغاز شد که برژینسکی به اردن سفر کرد و در مرز دو کشور اردن و عراق با شخص صدام ملاقات کرد. او قول داد که از صدام حسین کاملاً حمایت کند و این امر را تفهیم کرد که آمریکا با آرزوی عراق در مورد شط ‌العرب (اروندرود) و احتمالاً برقراری یک «جمهوری عربستان»‌در این منطقه (استان خوزستان) مخالفت نخواهد کرد. سرانجام کلیه اقدام‌ها به کشاندن عراق به جنگ علیه ایران منجر شد.»

بعدها مقامات آمریکایی به طرق مختلف -تا هم اکنون!-، وجود چنین ملاقاتی را نفی کردند. با این وجود، رابرت پری، روزنامه‌نگار سر‌شناس آمریکایی که زمانی در آسوشیتدپرس کار می‌کرد، چند سال پیش از این،  به اسنادی از انبار کاپیتال هیل -ساختمان اصلی کنگره ایلات متحده - دسترسی پیدا کرده و در سایت خود منتشر نموده است. در بخشی از اسناد «کاملا محرمانه» از قول ژنرال «الکساندر هیگ» -وزیر امور خارجه آمریکا در دولت رونالد ریگان- به چراغ سبز جیمی کار‌تر به پرنس «فهد» -ولیعهد وقت عربستان سعودی- برای حمله صدام حسین به ایران اشاره شده است. اثبات نقش محوری ایالات متحده در روشن کردن آتش جنگ 8 ساله بر علیه ایران حتماً آسان تر از اینهاست. چه اینکه درست پنج ماه پس از شروع جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران، رونالد ریگان بر کرسی ریاست جمهوری آمریکا تکیه زده، در راستای سیاست پیشنهادی خود با عنوان «دکترین تهاجمی رمبو» می گوید: «هر جا که انقلابی پدید آمد تا الگویی غیر از الگوی سرمایه داری عرضه کند، باید به مصائب ویتنام دچار شود. تحمیل جنگ کم شدت، ابزار اصلی این سیاست است.»

ریگان در این مقطع درواقع سعی دارد با تثبیت سیاست از پیش اتخاذ شده سیا در منطقه غرب آسیا، قدرت و توانایی بیشتر خود برای برخورد با انقلاب ایران را به رخ مردم آمریکا و جهانیان بکشد. چرا که وی به خوبی می دانست کارتر در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا باخته است، نه به او! ریگان در راستای سیاست مشت آهنین، به تدریج بازی پشت پرده آمریکا را به روی پرده منتقل می کند. آمریکا که پیش از این، با شروع جنگ تحمیلی با انتشار بیانیه ای اعلام بی طرفی کرده بود، نوامبر ۱۹۸۳ در بیانیه‌ای اعلام می کند:«دولت آمریکا هر آنچه لازم، و از نظر قانون موجه، است را انجام می‌دهد تا عراق در جنگ با ایران مغلوب نشود!» گذر تاریخ نشان می دهد که دولت آمریکا به دقت هر چه تمام تر به مفاد این بیانیه پایبند بوده است. کنت تیمرمن نویسنده و محقق آمریکایی در کتاب «لابی مرگ: چگونه غرب عراق را مسلح کرد» روایت تکان دهنده ای از واقعیات کمک های نظامی آمریکا به عراق بازگو می کند.

تیمرمن می نویسد: «زیبرت از مقامات بلند پایه وزارت انرژی آمریکا، فعالیت های هسته ای صدام را زیر نظر داشت در فوریه سال 1987 به این نتیجه رسید که بر خلاف تصور دولت آمریکا، عراق در طول سه سال و در صورت متوقف نشدن سیل فناوری های پیشرفته ی آمریکایی حتی کمتر از سه سال دیگر مجهز به بمب اتمی خواهد شد.» در بخش دیگری از همین کتاب می خوانیم: «آن‌ها به عراق، تانك، جنگنده مافوق صوت، سلاح شيميايي، موشك‌هاي دوربرد و مواد مورد نياز براي توليد سلاح هسته‌اي فروختند. شركت‌ها، بانكداران، و حاميانشان در دستگاه‌هاي دولتي، گروه قدرتمند ذي‌نفوذي به وجود آوردند كه وجه مشترك همه آن‌ها ايجاد غول خونخواري در خاورميانه بود...اين سوداگران مرگ در عين حال كه درگير رقابتي بسيار شديد با يكديگر بودند، وقتي پاي دفاع از عراق به ميان مي‌آمد، همه اختلاف‌ها را كنار گذاشته و با يكديگر هم صدا مي‌شدند.»

دولت ریگان در این مقطع، علاوه بر آنکه به صدام به چشم نیروی کنترل کننده انقلاب اسلامی ایران نگاه می کند، شعله های آتش جنگ را فرصتی بی نظیر برای بازسازی اقتصاد داخلی آمریکا نیز می بیند. اقتصاد آمریکا در سال های آغازین دهه ۸۰ میلادی ارتباط مستقیمی با جنگ ایران و عراق و صادرات تجهیزات نظامی و تکنولوژی به این کشور پیدا می کند. در حالی که با شروع سال۱۹۸۰، اقتصاد آمریکا وارد سومین رکود تاریخی خود شده است، دولت ایالات متحده با آغاز جنگ ۸ ساله عراق بر علیه ایران، می تواند حجم قابل توجهی از مایحتاج نظامی عراق را تامین کند. صادرات تجهیزات و تکنولوژی نظامی به عراق تا سال۱۹۸۲ که اقتصاد آمریکا توانست از شرایط رکود خارج شود به صورت گسترده ادامه دارد.  این سال ها بر شمار کارخانه‌های اسلحه‌سازی و تولیدکننده تجهیزات نظامی افزوده می شود. افتتاح کارخانه‌های جدید طبیعتاً نیازمند به خدمت گرفتن میلیون ها نیروی کار است و از این طریق مشکل بیکاری آمریکا تا اندازه زیادی حل می شود.

آمریکا با تولید سلاح و تجهیزات نظامی، ارزش افزوده زیادی بدست می آورد. همین مسئله باعث رشد تولید ناخالص داخلی این کشور شده، می تواند با کمک درآمدهای صادراتی و درآمدهای ناشی از تولید کارخانه‌های اسلحه سازی، به افزایش سرمایه‌گذاری در بخش های دیگر اقتصاد پرداخته باعث از بین رفتن رکود در این بخش ها شود. بر این اساس، نگاه آمریکا به جنگ ایران و عراق، صبغه اقتصادی هم به خود می گیرد و موجبات رشد اقتصاد داخلی ایالات متحده را فراهم می آورد. این در حالی است که همزمان، ایران متحمل بیشترین خسارات مادی ممکن در حوزه زیرساخت های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و ... شده است. گویی جنگ برای آمریکا حکم گاو فربهی داشت که باید از آن تغذیه می کرد. تاریخ قاضی منصفی است و جزای ظالمان را هر چند دیر، ولی حتماً خواهد داد. بعید است اقتصادِ آمریکا که با خون میلیون ها انسان در سراسر جهان آبیاری شده و می شود، بتواند مدعی پایان تاریخ و کدخدایی بر جهان باشد. تاریخ این مدعا را ثابت خواهد کرد!

انتهای پیام/135
https://qomnews.ir/vdcg7q9t.ak9xx4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما