چهارشنبه ۱ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۱۶:۳۰
کد مطلب : 52701
منبع : خبرگزاری فارس
به مناسبت سالروز پیوند آسمانی امام علی(ع) و حضرت زهرا(س)؛

عالم ز عطر یاس مدینه معطّر است...

قم نيوز : قم نیوز: شاعرانگی شاعران آیینی قم و ایران زمین در عید پیوند آسمانی حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)، از جلوه های باشکوه ادبیات فارسی است.
عالم ز عطر یاس مدینه معطّر است...
عالم ز عطر یاس مدینه معطّر است...
به گزارش قم نیوز، امروز، نخستین روز از ماه ذیحجه، سالروز ازدواج نورانی حضرت امیرالمومنین (ع) و حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهرا (س) در سال دوم هجری قمری است که در تقویم ملی با عنوان "روز ازدواج" شناخته می‌شود.

این عید بزرگ و مبارک خاندان اهل بیت (ع) در عین حال مورد توجه شاعران اهل قم و دیگر شاعران ایران زمین است تا با زبان شعر، عرض ادب و ارادت خود را به محضر آن دو نور آسمانی تقدیم دارند.

یکی از این شاعران، سید محمدجواد شرافت است که در بخشی از  شعر تقدیمی اش و از زبان امام علی (ع) خطاب به سیده زنان جهان چنین سروده است:

من هم یکی از فرشتگانم با تو
هر لحظه در اوج آسمانم با تو
خوشبخت‌ترین زن جهانی با من
خوشبخت‌ترین مرد جهانم با تو

اما سید حمیدرضا برقعی، شاعر دیگری است که درباره این مناسبت خجسته شعر دارد؛ شعری که ابیاتی از آن اینگونه است:

جهان برای شکوفا شدن مهیا بود
و این قشنگ‌ترین اتفاق دنیا بود
که دست فاطمه در دست‌های مولا بود
به اعتقاد من اصلا غدیر اینجا بود
پدر به فاطمه رو کرد اینچنین فرمود
دلیل خلقت لاهوت ازدواج تو بود
قرار شد که شما بی‌قرار هم باشید
جهان دچار شما شد؛ دچار هم باشید
تمام عمر دمادم کنار هم باشید
و در مصاف خطر ذوالفقار هم باشید

دعای من همه این بوده تا به هم برسید
که خلق گشته زمین تا شما به هم برسید
نفس نفس همه جا عاشقانه همدم هم
خدا نکرده اگر زخم بود؛ مرهم هم
صفا و مروه و رکن و مقام و زمزم هم
چرا که قبله من هم علی است، فاطمه هم
و رو به اهل مدینه چنین سفارش کرد
نوشته ام که سفارش نه بلکه خواهش کرد
همیشه نام علی را امام بگذارید
به خانواده من احترام بگذارید

 

او در ادامه این شعر و خطاب به حضرت زهرای اطهر (س) چنین مدیحه سرایی می‌کند:

بهشت عالم بالا برایت آماده ست
حصیر خانه مولا به پای ات اُفتاده ست
به حُکم عشق بنا شد در آسمان علی
علی از آن تو باشد، تو هم از آنِ علی
چه عاشقانه همه عمر مهربان علی
به نان خشک علی ساختی، به نان علی
از آسمان نگاهت ستاره می‌خواهم
اگر اجازه دهی با اشاره می‌خواهم
به یاد آن دل از شهر خسته بنویسم
کنار شعر دو رکعت نشسته بنویسم
شکسته آمده‌ام تا شکسته بنویسم
و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم
به شعرِ از نفس افتاده، جانِ تازه بده
و مادری کن و این بار هم اجازه بده
به افتخار بگوییم از تبار تو ایم
هنوز هم که هنوز است؛ بی قرار تو ایم
اگر چه ما همه در حسرت مزار تو ایم
کنار حضرت معصومه، در کنار تو ایم
فضای سینه پر از عشق بی‌کرانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه، خانه توست

 

و این هم شعری از دیگر شاعر اهل حرم حضرت کریمه اهل بیت (س)، حامد حجتی:

آسمان رنگ و بوی عشق گرفت
تا سکوت تو در زمین پیچید
چشمهایت بهار شد؛ گل داد
عطر سیب از نگاه تو بارید
چون که پیچید بوی خوب خدا
عطر یک عاشقانه ازلی
پنجره رو به گل تبسّم کرد
تا تو را دید در نگاه علی
سیب سرخ گلاب را بو کرد
گُل سرخ محمدی گل داد
یک گلستان کنار شهر خدا
روی لبهای احمدی گل کرد
عرش خندید رو به لبخندش
چه بگویم که عشق عاشق شد
جبرئیل از بهشت گل می‌ریخت
بعد از آن روز بود لایق شد
خواند جبریل سوره قدری
که پر از آیه‌های کوثر بود
تا رسول خدا به خود آمد
دست زهرا به دست حیدر بود
چشمه در چشمه سلسبیل اینجاست
آیه در آیه، "هل أتی" دارد
جام‌های بهشت در دستش
مرد این قصه تا تو را دارد
دل به غیر از تو می‌دهد؟ هرگز
نفس او به جان تو بند است
خشت‌های معطّر دل اوست
اینکه در آسمان تو بند است
چشم در چشمِ هم شُدید آنجا
آینه روبه‌روی آیینه
و جهان تا همیشه خواهد ماند
محو در گفت‌وگوی آیینه
حرف آخر همین و دیگر هیچ
عرش باید به تو سجود کند
باید انسان برای دیدن حق
در شب قدر تو شهود کند

و اینک شعری دیگری از همین شاعر درباره این مناسبت عظیم و نورانی، شعری که در برخی ابیات، حال و هوای فاطمیه و مُحرّم را به خود می‌گیرد:

زره فروخته شد تا تو را به دست آرد
کسی که فاطمه دارد؛ دگر چه غم دارد؟
علی دلی ست که در سینه بی قرار آمد
و آمده است که صد دل به دوست بسپارد
به یُمنِ روشنی روزهای در پیش است
که در حوالی این خانه یاس می‌کارد
چقدر خانه تان بوی آسمان دارد
چقدر چشم که باید ستاره بشمارد
و فاطمه است همان همسری که می‌خواهد
بلور قلب علی را به سینه بگذارد
فرشته‌ای ست که می‌خواهد از بهشت علی
انار، دانه کند، سیبِ سرخ بردارد
به ارتفاع تو آیینه نیست در عالم
به جای شمع، به آتش نگاه کن، شاید
نگاه کن که نگاهش پر از ترانه درد
نگاه کن که لبش ذکر کربلا دارد
نگاه کن که از آن سوی پلک‌های جهان
کسی به انتقام دل خسته تو می‌آید
هنوز هم که هنوز است، غرق این فکرم
که وحی از در و دیوار خانه می‌بارد
اگرچه مادر ما بی مزار مانده، ولی
در آستانه قلبِ علی، حرم دارد

اکنون نوبت به بخشی از شعر بلندبالای شاعر پیشکسوت آئینی، "میثم"، درباره این مناسبت فرخنده می‌رسد:

امشب شب آمرزش خلق از سوی داور شده
زیرا امیرالمومنین داماد پیغمبر شده
جن و بشر و حور و ملک گویند امشب با علی
دامادی ات، دامادی ات، بادا مبارک یا علی
ریزد چو باران از سما آیات رحمت بر زمین
در مجلس دامادی مولا امیرالمومنین
جبریل نازل از سما گردیده بر فخر بشر
آورده پیغام از خدا؛ کی بهترین پیغامبر
ما از ازل این عقد را بستیم در لوح قدر
تو در زمین این خطبه را اِنشاد کن بارِ دگر
گیتی ز اَنجُم پُر شد با وصل این شمس و قمر
او مادر است و این بود بر یازده مولا پدر
این وصل، وصل کوثر و ساقی کوثر می‌شود
این عقد، عقد حیدر و زهرای اطهر می‌شود
وصل دو دریا، حاصلش دو لؤلؤ مرجان شود
کز هر دو تا شام ابد روشن چراغ جان شود
امشب خدیجه در جنان لبخند دیگر می‌زند
روحش به شوق دیدن داماد خود پر می‌زند
در خانه شیر خدا با مصطفی سر می‌زند
گه بوسه بر دست علی ساقی کوثر می‌زند
گه خنده بر ماهِ رخِ زهرایِ اطهر می‌زند
گاهی تبسم بر گل روی پیمبر می‌زند
ارواح پاک انبیا دورِ سرای فاطمه
خوانند از بهر علی مدح و ثنای فاطمه

 

و این نیز ابیاتی دیگر از همین شعر درباره وصایای حضرت رسول اعظم (ص) به دامادش، حضرت امیرالمومنین (ع):

پس با علی گفتا؛ علی، اِنسیه الحور است این
سِرّ خدا، روح نبی، ناموس تو، زهراست این
امشب امانت می‌دهم من بر تو جان خویش را
بگذاشتم در دست تو روح و روان خویش را
روح و روان خویش را، تاب و توان خویش را
پاینده می‌بینم در او، نام و نشان خویش را
در دامن او یافتم من دودمان خویش را
چون جان نگهدار ای علی، جان جهان خویش را
هرکس بیازارد وِرا؛ خسته دلِ زارِ مرا
آنکس که آزارد مرا؛ آزرده دادار مرا
ای بوده پیش از پیشتر، ناموس داور، فاطمه
ای مَدح ات از سوی خدا، تطهیر و کوثر فاطمه
ای دست بوس ات مصطفی، ای کفو حیدر، فاطمه
ای زینب کبری تو را، پاکیزه دختر فاطمه
ای بر حسین بن علی آزاده مادر فاطمه
ای یازده فرزند تو بر خلق رهبر، فاطمه
در شامِ قَدرِ وصلِ تو، روشن دلِ عالَم شده
مدح تو ذکر "یا علی"، شیرینیِ "میثم " شده

 

اکنون رباعی کم نظیر عارفه دهقانی را به تماشا می‌نشینیم، دو بیتی که در کمال اختصار، این ازدواج نورانی را مانند دو آینه مقابل هم، در بی نهایتِ مبارکی و درخشش می‌بیند:

 

دریایِ هم اند و ساحل هم هستند
زهرا و علی که همدل هم هستند
شفاف و عمیق و بی نهایت همچون
دو آینه که مقابل هم هستند

 

اما شاعر دیگری که در این مناسبت فرخنده شعر دارد، سودابه مهیجی است. او چنین می‌سراید:

رسیده اند صمیمانه مِهر و ماه به هم
دو چشم عاشقشان زل زده است، آه، به هم

چه شاکرند به درگاه عشق از اینکه
رسیده‌اند به پیوندِ دل بخواه، به هم

به عشق می‌اندیشند با دو دیده ی تر
به راه راست، به دوری از گناه، به هم

به اینکه عهد ببندند و سخت، دل بدهند
برای بودن تا انتهای راه، به هم

چه مومنانه خدا را به شُکر می‌خوانند
دو تا کبوتر معصوم با نگاه به هم

شب است اما روشن تر از سپیده صبح
بدل شده است چه زیبا شب و پگاه به هم

 

پایان بخش این گفتار هم، ابیاتی از شعر یوسف رحیمی خواهد بود که در آن، آغاز و ادامه زندگی این زوج آسمانی با نگاهی شاعرانه ترسیم شده است:

سرتاسر مدینه پُر از شوق و شور بود
لبریز از طراوت و غرقِ سرور بود
از آسمان شهر پیمبر در آن پگاه
صد آسمان، ملائکه گرم عبور بود
وقت نزولِ سوره‌ "یاسین" و "هل أتی"
هنگامه‌ تَجلّی آیات نور بود
عطر بهشت از نفس باغ می‌چکید
تا اوج عرش، زمزمه‌های حضور بود
عالم ز عطر یاس مدینه معطّر است
پیوند آسمانی زهرا و حیدر است
می‌خواستند تا که بمانند یار هم
همدل ترین و همنفس روزگار هم
بی زرق و برق، ساده‌ ساده شروع شد
پیوند آسمانی شان در کنار هم
سرمایه‌های اصلی شان مِهر و عاطفه
بی اعتنا به ثروت و دار و ندار هم
بر اعتماد شانه‌ هم تکیه داشتند
سنگ صبور یکدگر و رازدار هم
بودند هر پگاه دل انگیزتر ز عشق
گرم طلوع روشنِ خورشیدوار هم
هم، ماورای حد تصور کمالشان
هم، ماسوای ذهن و تخیل جلالشان
آنجا که سوخت بال و پر آسمانیان
بام نخستِ پر زدن و اوج بالشان

ابیات پایانی همین شعر، بخشی از سبک زندگی آن دو اسوه جاودانی را ترسیم می‌کند:
باید که درس زندگی آموخت تا ابد
از بوریای کهنه و ظرف سفالشان
آیینه‌ ظهور صفات خدا شدند
یاسین و نور شدند، "هل أتی" شدند
بر شانه‌های عرش خدا خانه داشتند
نه، نه، که عرش را به روی شانه داشتند
این ساکنان عرش خدا از همان ازل
چشمی به چند روزه‌ دنیا نداشتند
هر چند داشت سفره شان نان خشکِ جو
اما همیشه خویِ کریمانه داشتند
سرشار از عشق و عاطفه و نور ِمعرفت
همواره لحظه‌های صمیمانه داشتند
گل داده بود باغِ بهشت امیدشان
یعنی چهار غنچه‌ ریحانه داشتند
ما جرعه نوش چشمه‌ جاریّ کوثریم
دلداده ایم؛ شیعه‌ زهرا و حیدریم.

انتهای پیام/ 137
https://qomnews.ir/vdcezf8n.jh8w7i9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما