پنجشنبه ۲۳ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۲۰:۰۱
کد مطلب : 53614
منبع : خبرگزاری فارس
میراث ادبی خواجه نصیرالدین طوسی

سررشته به دست ما و ما حیرانیم...

قم نيوز : قم نیوز: این روزها سالروز درگذشت یکی از اندیشمندان بزرگ جهان اسلام است شخصیتی که از میراث ادبی وی کمتر سخن به میان می‌آید.
سررشته به دست ما و ما حیرانیم...
سررشته به دست ما و ما حیرانیم...
به گزارش قم نیوز او از برجسته ترین دانشمندان جهان اسلام در علوم مختلف زمان خود  و از جمله ریاضیات، نجوم، طب، فلسفه و کلام است؛ شخصیتی که متأسفانه درباره قلمش و تبحّرش در شعر و ادبیات، کمتر سخن گفته شده است.

سخن از استاد ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن، مشهور به خواجه نصیرالدین توسی است؛ متولد سال 597 هجری قمری.

در سال‌های جوانی به مهد علم و ادب ایران، نیشابور رفت و از محضر استادان بزرگ آن روزگار، چیزها آموخت.

وی همچنین سال‌ها در قم زیست و از خرمن دانش بسیاری از علما و فضلا بهره بُرد.

یکی از ویژگی‌های آن عالم ادیب و فرزانه، این بود که توانست با رسوخ به دستگاه حکومتی زمان خود (ایلخانان)، هم در ترویج سنّت و سیره اهل بیت (ع) و هم در ترویج شعر و ادب فارسی کوشش داشته باشد و این نکته‌ای است که از سوی بزرگان نیز تأیید شده است:

"خواجه‏ نصیر که در این دستگاه‌ها وارد مى‌‏‌شد، نمى‌‌رفت وزارت کند؛ مى‏‌‌رفت آنها را آدم کند؛ نمى‏ رفت براى اینکه تحت نفوذ آنها باشد؛ بلکه مى ‏‌خواست آنها را تا اندازه ای که بتواند، مهار کند ... ."

و اما یکی از کتاب‌های که جنبه برجسته ادبی وی را آشکار می‌سازد یادگاری است از او با نام "مِعیار الأشعار" که وی آن را در نقد شعر و علم عروض نوشته است. وی در عین حال اثری دیگری به نام "أساس الإقتباس" دارد که این اثر هم از قدرت او در ادبیات و نثر و نظم حکایت می‌کند.

اینگونه است که می‌توان گفت وی علاوه بر چیره دستی در ادبیات و شعر، تعلق خاطر وافری هم به این حوزه داشته است؛ تا آنجا که در میان آثار منثور خود و حتی در کتب غیر مرتبط نیز، گاهگاهی از اشعار و سروده‌های خود و دیگران برای تصدیق سخن یا تلطیف فضا بهره می‌برد.

متأسفانه بسیاری از اشعار خواجه نصیرالدین – که بر اساس برخی نقل قول‌ها، تعدادشان کم هم نیست - به ما نرسیده و احتمالا در اثر دلایل مختلف مانند مهاجرت‌های وی یا حملات دشمنان و یا دلایل دیگر، دستخوش تاراج روزگار شده است، اما همین اندک اشعار بر جای مانده نشان می‌دهد که وی به قالب رباعی، بیش از سایر قالب‌ها توجه و امعان نظر داشته که شاید یکی از دلائل مهم آن، اقبال بیشتر شاعران آن روزگار به قالب رباعی برای بیان آموزشی مفاهیم مختلف بوده که این رباعی‌ها هم بیشتر بر وزن "لا حول و لا قوه إلّا بِالله" سروده شده است:

هفتاد و سه قوم در جهان می‌پویند
هر یک بُرهان مختلف می‌جویند
سررشته حق به دست یک طایفه است
باقی به خوش ‌آمدی سخن می‌‌گویند.

این اندیشمند ادیب قرن هفتم هجری همچنین سروده است:

آنان که در این دیرِ فنا می‌آیند

بس جایگهی نیست؛ کجا می‌آیند‎
کو آن که خبر دهد به ناآمدگان
کآنها همه رفتند؛ چرا می‌آیند.
ناگفته پیداست که برخی از این اشعار، در جایگاه تأیید نظام توحیدی جهان و از زبان این دانشمند شیعی جهان اسلام سروده شده است:
موجود به حق واحد اول باشد

باقی همه موجود مُخیّل باشد

هر چیز جز او که آید اندر نظرت

نقش دومین چشم أحوَل باشد.

در عین حال نباید فراموش کرد که این شاعر توحیدی، فیلسوف نیز بوده است که برخی از این اشعار هم، همین مطلب را تأیید می‌کند:

اول ز مکنونات، عقل و جان است

وندر پیِ او نُه فلک گردان است

زینهار چه گذر کنی؛ چهار ارکان است

پس معدن و پس نبات و پس حیوان است.

و اما برخی از اشعار خواجه توس، روایتگر واقعه ای تاریخی است،چنانکه در شعری درباره پایان یافتن دوره فرمانروایی اسماعیلیه به دست هلاکوخان مغول چنین سروده است:

سال عرب چو ششصد و پنجاه و چهار شد

یکشنبه اول ذی القعده بامداد

خورشاه پادشاه اسماعیلیه ز تخت

برخاست پیش تخت هلاکو بایستاد

و یا درباره به سر آمدن خلافت بنی عباس با مرگ مستعصم به دست همین هلاکوخان چنین می‌سراید:

سال هجرت ششصد و پنجاه و شش

روز یکشنبه چهارم از صفر

شد خلیفه سوی هلاکو روان

دولت عبّاسیان آمد به سر

اکنون یکی دیگر از اشعار او را از نظر می‌گذرانیم، شعری که درباره اهمیت علم و دانش و درس است:

لذّات دنیوی همه هیچ است نزد من

در خاطر از تغییر آن هیچ ترس نیست

روز تنعّم و شب عیش و طرب مرا

غیر از شب مطالعه و روز درس نیست

او درباره بی ارزش بودن دنیا در برابر آخرت هم اشعاری دارد:

ای بی خبر، این شکل موهوم هیچ است

وین دایره و سطح مجسّم هیچ است

خوش باش که در نشیمن کون و فساد

وابسته یک دمی و آن هم هیچ است.

خواجه نصیرالدین توسی همانند دیگر شاعران بلندمرتبه ادب پارسی، در شعر خویش از آیات قرآن کریم و معارف متعالی اسلامی هم استفاده کرده است که برای نمونه می‌توان از این رباعی مثال آورد که با الهام از روایت منقول از رسول اعظم (ص) درباره توحید یک پیرزن نخ ریس بیان شده است، آنجا که پیرزن عارف با اشاره به دوک نخ ریسی خویش، به گرداننده حقیقی جهان و ضرورت وجود یک ناظم در هستی گواهی می‌دهد:

هر چند همه هستی خود می‌دانیم

چون کار به ذات می‌رسد حیرانیم

بالجمله به دوک پیرزن می‌مانیم

سررشته به دست ما و ما حیرانیم

لازم به ذکر است که یکی از مهمترین ویژگیهای زبان قلم خواجه توس، سهل و آسان نویسی اوست؛ امری که البته در آن روزگار، مرسوم نبود و بسیاری از آثار آن روز، با زبانی مُغلق و پیچیده نوشته شده است:

افسوس که آنچه بُرده ام؛ باختنی ست

بشناخته‌ها تمام نشناختنی ست

برداشته ام هر آنچه باید بگذاشت

بگذاشته ام هر آنچه برداشتنی ست

این دانشمند برجسته در طول حیات علمی و ادبی خود، شاگردان بسیاری را هم پرورش داد که علامه حلی و قطب الدین شیرازی، از برجسته ترین آنها هستند.

در عین حال درباره شخصیت کم نظیر این دانشمند بزرگ، اشعاری هم از سوی ادیبان جهان اسلام در طی سالیان دراز سروده شده است که برای نمونه به این شعر بسنده می‌کنیم:

هر بزرگی که بود اندر طوس

آمده است از جهانیان برتر

همچو غزالی و نظام الملک

همچو فردوسی و ابوجعفر

وندرین روزگار، خواجه نصیر

اعلم عصر و مقتدای بشر

کز افاضل ز مبدأ فطرت

تا به اکنون چو او نخاست دگر

و اما آنگونه که در تاریخ نقل شده است این روزها به تاریخ هجری قمری، سالروز درگذشت این ادیب و عالم جهان اسلام است همو که تاریخ ارتحالش نیز در رباعی نورالدین صدری آمده است:

نصیر ملت و دین، پادشاه کشور فضل

یگانه ای که چو او مادر زمانه نزاد

به سال ششصد و هفتاد و دو به ذی الحجّه

نوای رحیل سر داد و درگذشت در بغداد

اگرچه شاگردانش بر آن بودند تا پیکر استاد را برای دفن به نجف منتقل کنند، اما وی چنین وصیت کرد:

از امام موسی بن جعفر (ع) خجالت می‌کشم که در آستان او رحلت کنم، اما مرا برای دفن به جای دیگری ببرند.

مرا در همین آستان خاک کنید و بر قبرم، عناوینی مانند استاد و ... ننویسید و به احترام آن امام معصوم (ع)، تنها بنویسید:

"و کَلبُهُم باسطٌ ذِراعَیه بِالوَصید ... ."

(و سگ آنها، دستهای خود را بر دهانه غار گشوده بود (بخشی از آیه هجدهم از سوره مبارکه کهف).

پایان بخش این گفتار نیز، یکی دیگر از رباعی‌های این عالم ادیب و شاعر جهان اسلام است که گویی درباره خود سروده است:

نظام بی نظام ار کافرم خواند

چراغ کذب را نبود فروغی

مسلمان خوانمش زیرا که نَبوَد

مکافات دروغی جز دروغی

انتهای پیام/ 137
https://qomnews.ir/vdci5qaw.t1apz2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما