جمعه ۳ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۱۷:۲۹
کد مطلب : 56500
منبع : خبرگزاری فارس
رحلت حضرت سکینه (س) و شعر آیینی

باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت...

قم نيوز : قم نیوز: شأن و مظلومیت حضرت سُکینه (س)، بخش کوچکی از اشعار شاعران آیینی قم و سایر شعرای کشور را شامل می‌شود که در سالروز رحلت آن بانوی آسمانی، طنین انداز است.
باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت...
به گزارش قم نیوز امیرعلی عفیف نیا: یکی از شخصیت‌های عاشورا که کمتر از مصائب و مظلومیت‌های‌ایشان یاد می‌شود حضرت سکینه (س)، دختر گرامی امام حسین (ع) و یکی از پیام رسانان حماسه کربلاست.
پنجمین روز از ماه ربیع الاول، سالروز رحلت آن بانوی آسمانی در سال 117 هجری قمری است و مرور اشعار‌ایینی محدود  شاعران قم و دیگر شاعران کشور درباره مقام و مصائب آن بانو، خود می‌تواند روضه‌ای منظوم بیافریند.
سید رضا مؤیّد یکی از همین شاعران است که شعری بلندبالا برای آن حضرت دارد؛ شعری که بخشی از آن‌اینچنین است:
 
ای کرامت را تو مجلای تمام
حضرتت بابُ الکَرَم، بِنتُ الکِرام
با کلام الله ناطق همکلام
ای سکینه! بر کراماتت سلام
مشعل روشن ز مصباح الهُدی
در عبادت غرق و مجذوب خدا
گوهر دردانه ناز حسین
دختر همراز و دمساز حسین
جده ات إنسیهُ الحَورا، تو حور
چشمه خورشید را یک لمعه نور
زینت استی، گوشوارِ عرش را
سرور استی بانوان فرش را
ای سکینه مسکنت دامان عشق
سوره "و النّجم" در قرآن عشق
قلب مادر از تو تسکین دیده است
زان سکینه، مادرت نامیده است
معرفت برده ست در کیوان تو را
خوانده مولا خیرهُ النِّسوان تو را
برترین زن‌های عصر خویشتن
یادگارِ ماندگارِ پنج تن
در دل کوثر طهارت کرده‌ای
پنج حجّت را زیارت کرده‌ای
در زنان‌هاشمی صاحب وقار
خاندان فاطمی را افتخار
آفتابی خود که عُمری در حجاب
بوده‌ای در سایه سارِ آفتاب
ای وقار از دامنت آویخته
هر نگاهت با عفاف آمیخته
چشمت از زمزم، دهان از کوثر است
نامت از طوبی، نشان از کوثر است
مهر و ماهِ معرفت را کوکبی
در جلالت، هم قِران زینبی
همنشینی با امامت با امام
دیده‌ای ماه ولایت را تمام
ای فصاحت بی نوایت بی نوا
صد نوا از نای تو در نینوا
ای سکینه!‌ای هماغوشِ بلا
وی تو سکاندار فُلک کربلا
شاعر در ادامه‌این شعر با اشاره به همراهی آن بانو با حضرت سجاد (ع) و حضرت زینب (س) در رساندن پیام عاشورا به همگان، به نام مادر گرامی آن حضرت، یعنی بانو رُباب هم اشاره می‌کند:
مرد میدانی و لیکن در حجاب
با امام عصر خود پا در رکاب
حرف حق نطق تو را شمشیر کرد
شیره جان رُبابت شیر کرد
در اسارت نقش‌ایفا کرده‌ای
پا به پایِ عمّه غوغا کرده‌ای
در حرم در خیمه گه در قتلگاه
در مسیر کوفه و شام سیاه
می درخشد نام تو گفتار تو
اشک تو‌ایمان تو‌ایثار تو
جامه خون و شرف پوشیده‌ای
تشنگی را با پدر نوشیده‌ای
خورده بر جان و دل ات مُهر عطش
شام غربت دیدی و ظهر عطش
از عطش گرچه ز پا افتاده‌ای
سهم آب خود به طفلان داده‌ای
در مصائب پایداری کرده‌ای
عمه را با صبر یاری کرده‌ای
بانوان را دلنوازِ پُر توان
کودکان را سرپرست مهربان
دختری و صبر و همّت‌اینچنین
مرحبا بر صبرت،‌ای صبرآفرین
و اما ادامه ابیات، بخش از وصایای حضرت سیدالشهداء (ع) به دختر بزرگوار خویش است:
 
در وداع آخرین ات با حسین
کز حرم برخاست بانگِ یا حسین
اولین کس را که مولا یاد کرد
نام شیرین تو را فریاد کرد
کای سکینه! حامی‌ایتام باش
ای دلارام حسین؛ آرام باش
قطره‌های اشک بر سیما مزن
شعله‌های درد بر دل‌ها مزن
منگرم با چشم گریان دخترم
قلب بابا را مسوزان دخترم
پیش تر آ نزد بابا پیش تر
گریه‌ها در پیش داری بیش تر
بعد تودیع حرم با التهاب
دست بر شمشیر زد پا در رکاب
رفت در میدان و دیگر برنگشت
برنگشت و از تن و از سر گذشت
رفت و پنهان از نظر شد منظرش
تا که دیدی بر فراز نی سرش
دیدی اندر خون، دو نیم است آفتاب
نیمه‌ای بر نیزه، نیمی بر تراب
 
شعر بعدی‌این گفتار از "میثم" خواهد بود که شاعر در ابیاتی از آن، حضرت سکینه را زینب دوم می‌خوانَد و می‌آورَد:
تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینه‌ای
آیینه دار حُسن حسینی، سکینه‌ای
باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت
چون عمه ات به صبر نداری قرینه‌ای
در آسمان صبر فروزنده کوکبی
بین تمامی اُسرا رکن زینبی 
دشمن ذلیل عزّ و وقار سکینه است
فریاد کربلای حسینی به سینه است
در مکتب مجاهدت و صبر و ابتلا
ایثار و استقامت و‌ایمان گزینه است
هر چند درد و رنج اسارت کشیده‌ای
تو خصم را به بند حقارت کشیده‌ای 
روی تو آفتاب تماشای باب بود
آیینه تمام نمای رباب بود
در منطق تو معجزه نطق مرتضی
پیغام تو حیا و عفاف و حجاب بود
از سنگ و تازیانه که در شِکوه نیستی
در قتلگه ز بردن چادر گریستی
در مجلس یزید که قلبت کباب بود
دیدی میان تشت طلا آفتاب بود
نامحرمت به دور و غمت بی حساب بود
بر چهره آستین و دو دستت حجاب بود
فریاد و آه و اشک و غم از گریه تو سوخت
حتی دل یزید هم از گریه تو سوخت
گاهی صدای گریه اصغر شنیده‌ای
گه ناله در شهادت اکبر کشیده‌ای
گاهی به روی خار مغیلان دویده‌ای
گه حنجر بریده به گودال دیده‌ای
در هر بلیّه حمد إلاهیت بر لب است
الحق تو را مقاومت و صبر، زینب است 
ای یادگار فاطمه،‌ای دختر حسین
همگام زینبینی و همسنگر حسین
در راه شام راهنمایت سر پدر
منزل به منزلی تو پیام آور حسین
هر خانه‌ای که هست رباب و سکینه اش
باشد صفای روضه شهر مدینه اش
و ‌این هم بخشی از شعر علی اکبر لطیفیان که زبان حال حضرت سکینه (س) است:
هجران بهانه‌ای ست برای وصالها
بهتر شده ست از برکات تو حالها
از یاد رفته است جراحات بالها
با عمه راحت است تمام خیالها
عمه نگو؛ که فاطمه کربلا بگو
عمه نگو، حسین بگو، مرتضی بگو
بابا سلام! عمه رسیده بلند شو
از احترامِ قدِّ خمیده بلند شو
با گردن بریده بریده بلند شو
عمه اگر شکسته شده، قد کمان شده
چون میهمان مجلس نامحرمان شده
دائم پیِ گذشتنِ از جان خویش بود
مأمور حفظ جان امامان خویش بود
زینب و لیک حیدر میدان خویش بود
گرم طواف قاری قرآن خویش بود
صد کربلا پس از تو بلا دیده‌ایم ما
صد فاجعه به شام بلا دیده‌ایم ما
سخت است فقط بال زدن پر نداشتن
کوچه به کوچه رفتن و معجر نداشتن
یادم نمی رود که به هنگام رفتنت
کردی نوازشم پدرانه به دامنت
آتش گرفت صورتم از بوسه دادنت
هِی بوسه می‌زدم به لب و دور گردنت
رفتی و بعد خسته و بی حال دیدمت
رفتی و بعد از آن تهِ گودال دیدمت
بر سینه ات نشست و شکست استخوان تو
سوگند به‌این که خواهر قامت کمان تو
زد ناله با نوای حزین‌ای برادرم
صورت به خاک دادی و‌ای خاک بر سرم
خیلی دلت شکست علی اکبرت که رفت
خیلی دلم شکست علی اصغرت که رفت
نزدیک بود عمه بمیرد سرت که رفت
انگشت تو بریده شد انگشترت که رفت
با سنگ و نیزه بین تو و خیمه سد شدند
ده اسبِ تازه نعل به نعل از تو رد شدند
ای وای از اسیر شدن کو به کو شدن
از خجلت و غریب شدن سرخ رو شدن
با مردم محله چنین رو به رو شدن
این است آخر عاقبت بی عمو شدن
دلواپسیِ دختر زهرا ز حد گذشت
خیلی به عمه ام سر بازار بد گذشت
پس داده اند پیرهن پاره پاره را
رخت مرا لباس تو را گاهواره را
آورده است عمه سر شیرخواره را
گوشش نکرده است کسی گوشواره را
ما از غم فراق گرفتارتر شدیم
وقتی رقیه رفت عزادارتر شدیم

انتهای پیام/ 136
 
https://qomnews.ir/vdcfxtdt.w6dvxagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما