قم نيوز : قم نگار: فیلم به طور کلی روی بازکردن گره های ذهنی مخاطب از داستان فیلم تمرکز دارد تا ایجاد گره و این به نظر من ارزش بیشتری از گره افکنی ها مصنوعی دارد .
یادداشتی برای چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت/ کاش جلیلوند شعله کوچکی نباشد که با نسیمی خاموش شود!
به گزارش قم نگار، یادداشت زیر نقدی است کوتاه برای فیلم " چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت" که توسط میثم داوودی شاعر و سینما گر جوان قمی نوشته شده است.

زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
ساعت چهار بار نواخت
امروز روز اول دی ماه است
من راز فصلها را میدانم
و حرف لحظه ها را میفهمم
نجات دهنده در گور خفته است
و خاک ، خاک پذیرنده
اشارتیست به آرامش.... (فروغ فرخزاد)

فرهادی درباره ایده ساخت فیلم جدایی نادر از سیمین می گوید: من یک تصویری در ذهن خود داشتم که بعدها متوجه شدم از ماجرایی شکل گرفته که زمانی برادرم برایم تعریف کرده بود؛ مرد میانسالی که پدر پیر و مبتلا به آلزایمر خود را تنهایی حمام می کند. این تصویر مانند دکمه ای بود که من را وادار کرد برایش کت بدوزم.

فیلم چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت هم اتفاقا از همین جنس فیلم هاست که یک ایده یا تصویر به ظاهر ساده را گسترش می دهد و با پیچیدگی ها روایی در می آمیزد. فیلم سه داستان، که تقریبا به طور همزمان اما در مکان هایی متفاوت اتفاق می افتند را شرح می دهد. دو داستان با شخصیت پردازی خوب، داستان لیلا (نیکی کریمی) و ملاقات او با عشق قدیمی اش (امیر آقایی) و شوهری که در آستانه فلج شدن است (وحید جلیلوند) و داستان جلال (همان عشق گمشده) که چند سال است در سوگ کودک خردسال خود به خواب غفلت رفته است (یا شاید از خواب غفلت بیدار شده است). داستان دیگر فیلم اما شخصیت ندارد، تیپ دارد، تیپ های شعار زده و سطحی و گاها غیر قابل باور. و گویی این تنها ایراد وارد به فیلم است که از قضا ایراد بزرگی هم هست. از این نکته نیز بگذریم که وقتی فیلمی ما را به یاد فیلم های اول فرهادی می اندازد، آیا کار بزرگی انجام داده یا نه.

موسیقی فوق العاده همایونفر روی نما های مستند وار و بسته ابتدای فیلم از آدم هایی که درد در نگاهشان موج می زند، نوید فیلمی خوب در حوزه نقد اجتماعی را می دهد. فیلم به طور کلی روی بازکردن گره های ذهنی مخاطب از داستان فیلم تمرکز دارد تا ایجاد گره و این به نظر من ارزش بیشتری از گره افکنی ها مصنوعی دارد . اما فیلم در ساختار فیلمنامه و شخصیت پردازی و نوع برخورد با سوژه (و حتی موسیقی) نیم نگاهی دارد به سینمای جهان محور ایناریتو در فیلم های بابل و ۲۱ گرم گرچه ناخود آگاه. خود جلیلوند نیز درباره شعار فیلمش گفته بود: « یلمی در نقد و ستایش انسان» جمله ای که مرا بیشتر از هرکس یاد ایناریتو می اندازد.
کارگردانی فیلم خیلی خوب است اما تدوین زیاد نه. به طور کلی فیلم از لحاظ فنی مشکلی که به چشم بیاید ندارد. فیلمبرداری اما یک سر و گردن بهتر از بقیه است. فیلم پر است از بازی های خنثی، بهترین بازیگران فیلم امیر آقایی و جلیلوند هستند که روی شخصیت هایشان به طور کامل اشراف دارند. اگرچه دیالوگ هایی که بر لب بازیگران نقش می بندد، گاها بوی شعار می دهد. به طور کلی فیلم روی لبه تیغ راه می رود و گاهی به چپ و راست متمایل می شود اما خوشبختانه مثل اکثر فیلم های اجتماعی چند سال اخیر در دره افراط و تفریط سقوط نمی کند. فیلم طعنه های سیاسی گزنده تری از فیلمی مثل قصه ها در دل خود دارد ، اما از مستقیم گویی و دور شدن از وجه هنری اثر تن نداده است و این می تواند ارزشمند ترین مشخصه فیلم باشد.
کاش می شد پنجره آینده را گشود و آتش بازی های بزرگ جلیلوند را تماشا کرد، البته اگر همه اینها یک شعله کوچک نباشد که با وزش نسیمی خاموش می شود.

انتهای پیام/۱۳۷
https://qomnews.ir/vdcdox0s.yt0of6a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما