يکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۱۴:۲۳
کد مطلب : 37385
گزارشی از محفل ادبی پنجره با حضور شاعران قمی

شب‌نشینی شاعران قمی با م.موید در شهر کتاب قم

گزارش از رضایزدانی
قم نيوز : قم نیوز: شهر کتاب قم، شنبه 15 اسفند ماه میزبان محفل ادبی پنجره بود که خود میزبان شاعر سرشناس ایرانی، م. مؤید بودند.
شب‌نشینی شاعران قمی با م.موید در شهر کتاب قم
به گزارش قم نیوز، جمعیت زیادی برای نفس کشیدن در هوای شعر در سالن "شهر کتاب" دور هم جمع شده‌اند. آنقدر میزان استقبال خوب است که هرچه صندلی می‌آورند، باز هم جواب گوی این شعردوستان نیست. عده‌ای که از‌‌ همان ابتدا ایستادن را انتخاب کرده‌اند، وقتی یک صندلی خالی می‌شود با کمال اشتیاق به دیگران تعارف می‌کنند.
چند ماهی است «شهر کتاب قم» مکانی فراهم کرده است تا همه هنردوستان و هنرمندان قمی در رشته‌های مختلف تا در فضای گرم و صمیمی از هم نشینی با بزرگان و صاحب عرصه هنر بهره ببرند.

سیدمحمدجواد شرافت شاعر قمی که اجرای محفل امشب را برعهده دارد از میزبانی «شهر کتاب قم» ابراز خرسندی می‌کند و می‌گوید: محفل ادبی پنجره، جلسه‌ای هفتگی است که شنبه‌ها با برگزار می‌شود و جلسه این هفته را به بهانه حضور استاد م. موید برای اولین بار در شهر کتاب برگزار کردیم.
«پنجره» این هفته با خیر مقدم سیدحمید برقعی آغاز می‌شود. او که این سال‌ها جزو شاعران جوان شاخص در حوزه شعر آیینی شناخته شده و اشعارش بسیار تاثیر گذار و روح افزا است.
برقعی تک تک اعضای همیشگی «پنجره» را نام می‌برد و از آن‌ها برای شعر خوانی دعوت می‌کند.

شعرخوانی شاعران قمی در حضور م.موید
مصطفی حقانی اولین شعرخوانی جلسه را با شعری در زثای حضرت زهرا (س) آغاز می‌کند:
در خاطرم ننگین‌ترین روز جهان است
روزی که از هرچه سیاهی تیره‌تر بود...

امیرعباس بختیاری شاعر دبیرستانی که مدیریت صفحه مجازی «پنجره» را نیز بر عهده دارد، شعری با مضمون عاشقانه می‌خواند:
چه ساده می‌گذری از کنار خاطره‌ها
که باز مانده دهان تمام پنجره‌ها
نگاه می‌کنم از دور سوی حال خودم
اسیر غربتم و در حصار خاطره‌ها

برقعی با اشاره به اینکه دیگر نوبت شعر خانم‌ها است از مهدیه اکبری برای شعرخوانی دعوت می‌کند؛ اکبری نیز شعری عاشقانه تقدیم حضار می‌کند:
نه مرگ بعد تو همراه و همزبانم بود
نه زنده بودن بعد از تو در توانم بود
پناه برده‌ام از این غم به گشوه دنجی
به گوشه‌ای که به اندازه جهانم بود...

در ادامه محمد محمود آبادی دو رباعی و یک غزل فاطمی می‌خواند:
آن روز یکی ضربه آخر را زد
آن روز یکی با دل پر در را زد
وقتی که صدای مادر آمد... او-
 نه شرم و حیا نکرد مادر را زد...
حرمت این خانه را انگار جور دیگری
عده‌ای در می‌زنند این بار جور دیگری...

اعظم سعادتمند شاعر کتاب «باران پس از برف» که جزو شاعران خانم باتجربه قم است نیز شعری با حال و هوای شهادت حضرت زهرا (س) می‌خواند تا فضای جلسه را به سمت فاطمیه ببرد:
این روز‌ها که موسم باران است
ایام سوگواری انسان است...
یعنی شما صحابه نمی‌دانید
این دختر امتداد رسولان است؟
این فاطمیه‌های عزاداری
در انتظار نیمه شعبان است...

رقیه ندیری و میثم فروتن نیز شعرهای سپید خود را می‌خوانند و پس از آن‌ها برقعی به حسن خسروی وقار اشاره می‌کند و می‌گوید: هرچه دیگر شاعران آهسته شعر خواندند، خسروی وقار جبران کند.

وی نیز به سفارش برقعی عمل می‌کند و شعری درقالب نیمایی با مضمون عدالت اجتماعی و با صدای رسا می‌خواند:
پارک
از سماجت خزان
حرمت درخت را به باد داد
برگ‌های ریخته
در حضار داغ‌های ناگهان
سروهای سوخته
پارکبان خودفروخته
کاج‌های نیمه جان
پارک
زخم‌های ماندگار
غصه‌های رییشه دار
قصه‌های نیش دار
پارک
سنگریزه‌های ناگزیر
زیر پای رفت و آمد شغال‌های پیر
پیش چشم بی‌تفاوت غریبه‌های آشنا
دختری نجیب و سربه زیر روبروی من نشسته بود
خاک چادرش
می‌کند روایت از دل پرش...

یکی از خانم‌ها که به گفته خودش برای بار اول در این محفل شرکت کرده، می‌گوید: آقای برقعی من هرچه صبر کردم ترانه‌ای نشنیدم؛ اگر امکانش هست می‌خواستم ترانه بخوانم.
برقعی نیز که نه بین رد و قبول بلاتکلیف مانده است، سرانجام به شعرخواندن وی رضایت می‌دهد.
آن خانم شاعر نیز برای معرفی خودش می‌گوید: مریم ابطحی با ح جیمی و ط دسته دار هستم. برقعی با تعجب می‌گوید: مگر به شکل دیگری هم می‌توان نوشت. (خنده حضار) ابطحی پاسخ می‌دهد: به روزنامه گل پیامک زدم و در پیش بینی بازی پرسپولیس شرکت کردم. آنجا اسمم را با ت و ه نوشته بودند! شرافت می‌گوید: پس مشکل پرسپولیس است.

شکوه کلام اشعار م. مؤید برخاسته از جان عاشق وی است
شرافت با این مقدمه به استقبال شعر خوانی استاد م. موید می‌رود: کسانی از این جنس شعر لذت می‌برند که با رموز نهفته در کلمه آشنا هستند و آن‌ها که با شعرهای سست و ضعیف انس پیدا می‌کنند، هیج لذتی از شعر ناب نمی‌برند. عظمت اشعار م. مؤید در این است که در فضای شعر سپید دهه چهل به موضوعات آیینی و مذهبی پرداخته و این کار نوعی جهاد است.
وی ادامه می‌دهد: شکوه کلام اشعار م. مؤید برخاسته از جان عاشق وی است که در کتاب «نرگس هنوز» و «دستاس هنوز می‌چرخد» جلوه‌گر شده است.
 
شرافت با اشاره به کتاب «حسین علی» نوشته این شاعر گیلانی بیان می‌کند: این کتاب نیز تحقیقی تاریخی با زبان بسیار ارجمند است که خواندن آن برای همه اهالی ادبیات مخصوصاً برای آن‌ها که شعر آیینی می‌گویند، لازم و ضروری است. همان‌طور که اساتید معتقدند شعر بیدل، شعر ویرگول است چراکه خواندن اشعار بیدل بسیار سخت است، شعر استاد م. مؤید بسیار دشوار و نیاز به تعمق دارد.

وی کتاب «نرگس هنوز» را باز می‌کند تا زندگینامه خودنوشت م. موید را بخواند اما دومین کلمه را اشتباه می‌خواند وصدای خنده حضار بلند می‌‌شود. شرافت سپس کتاب را به خود استاد می‌دهد تا ایشان  خود متن کتاب را بخواند.

م. مؤید پس از خواندن زندگی‌نامه‌اش در مقدمه کتاب «دستاس هنوز می‌چرخد» خاطرنشان می‌کند: وابستگی من به پدرم به‌گونه‌ای بود که ناخودآگاه هنگام بیدار شدن وی برای نماز شب من هم از خواب برمی‌خاستم و پابه‌پای موسیقی مناجات‌های وی گریه می‌کردم.

ازخواب برخاستم و عربی می‌دانستم
شاعر کتاب «نرگس هنوز» در پاسخ به سؤال یکی از حضار در رابطه با بیژن الهی می‌گوید: به‌علت نزدیکی عاطفی و روحی که با بیژن الهی داشتم از بسیاری از لایه‌های پنهان زندگی‌ وی آگاه هستم. بیژن الهی از سادات بود و با اینکه خانواده‌اش از دین و مذهب دور شده بودند، از ۱۳سالگی نماز می‌خواند و به‌گفته خودش «مادرم حاضر بود من معتاد شوم اما نماز نخوانم».

وی با اشاره به اینکه ژاله کاظمی مجری سر‌شناس رادیو همسر بیژن الهی بود، عنوان می‌کند: بیژن معتقد بود همسرش قلب مومنی دارد.
شاعر کتاب «نرگس هنوز» می‌افزاید: بیژن الهی گاهی اوقات در خصوص «سایۀ گفت» سؤال‌هایی از من می‌پرسید و آن معناهایی را که در کتاب‌های لغت نمی‌یافت، از من جویا می‌شد.

وی در رابطه با نحوه یادگیری زبان عربی می‌گوید: یک شب قبل ازخواب به خدا گفتم «نمی‌توانم عربی یاد بگیرم اگر صلاح می‌دانی عربی به من یاد بده» صبح ازخواب برخاستم و عربی می‌دانستم.

به درخواست شرافت، م.موید کمی ازشعر‌هایش را می‌خواند:
بگذار اسب‌ها رابدوانم و خرگاه‌ها را بسوزانم
سایه گفت محجوب و گویا است...

وی به شعری اشاره می‌کند که برای مادرش سروده:
نام‌های دوم ماه را بیشتر دوست دارم
قمر به خاطر هاشم
الاتیتی به خاطر مادرم
اینجا میهن من است نزدیک‌های جنوبِ دریای شمال...
در میهن من الاتیتی پیش در آمد باران است
قمر هم پیش درآمد باران است
اما مادرم قمر را بیشتر دوست داشت
و هی گریه می‌کرد...
م. مؤید با بیان «از نظر من شعر باید از ناخودآگاه سرچشمه بگیرد» تصریح می‌کند: اگر قرار است شعر آیینی بگویم دوست دارم آن شعر از ناخودآگاه من الهام شود.

هر شیعه‌ای بگوید «سیاسی نیستم»، دروغ گفته است
شاعر کتاب «دستاسِ هنوز می‌چرخد» در پاسخ به این سؤال «دلیل وجود کلمات بومی در اشعار شما چیست؟» می‌گوید: در حال حاضر آن چیزی که در معرض خطر است هویت و زبان ایرانی است که بخشی از آن به نادانی ما برمی‌گردد و بخشی دیگر نیز به برنامه ریزی و نقشه‌های دشمنان مربوط می‌شود. آن چیزی که می‌تواند ما را با اقوام مختلف اعم از ترک، کرد، لر و بلوچ یک‌پارچه و متحد کند، زبان است و من که سال‌ها در خارج از کشور زندگی کرده‌ام، قدر زبان فارسی را بیشتر می‌دانم.

شاعر کتاب «نرگس هنوز» در رابطه با تأثیر قرآن بر زبان و فرم شعر خاطرنشان می‌کند: کسانی که قرآن نمی‌خوانند در حقیقت قرآن آن‌ها را نمی‌خواند و عرب‌ها پیش از ظهور اسلام چیزی جز زبان و شعر والا نداشتند. ادبیات عرب‌ها بسیار قوی بود به همین دلیل وقتی قرآن را می‌شنیدند، گمان می‌کردند شعری است که آن را نمی‌فهمند و کسی اگر اهل شعر است و باور دارد که شاعر است، باید با قرآن ارتباط برقرار کند.

وی در رابطه با راهکار تأثیر ناخودآگاهی شعر تصریح می‌کند: شاعر سیمی است که صدا را پخش می‌کند البته استعداد هم نقش قابل توجهی دارد و شاعر ممکن است شعر خودش را خراب کند اما ناخودآگاه باید از خودآگاهی شاعر پیراسته شود. همواره با الهی در جوششی بودن فرم شعر اختلاف نظر داشتیم و به‌نظر من فرم نیز باید در حالت جوشش به وجود بیاید.

م. مؤید می‌گوید: من نمی‌توانم عقیده چپ‌گرا‌ها را مبنی بر اینکه زمینه اقتصادی باعث به وجود آمدن حافظ شد، باور کنم بلکه به‌نظر من استعداد وی حافظ را حافظ کرد.
وی در رابطه با شعر مهدوی و آیینی تأکید می‌کند: شیعه به‌دلیل وجود مسئله‌ای به‌نام غیبت، سیاسی است و هر شیعه‌ای بگوید «سیاسی نیستم»، دروغ گفته است چراکه انتظار، پدیده‌ای سیاسی است.

م. موید در پایان شعرهایی در قالب سپید و نیمایی با لحن و صوت گیلکی می‌خواند:
نرگس هنوز در هنوز ماند و کس خبر نکرد...
شرافت در پایان به حال و هوای خاص این جلسه اشاره می‌کند و از م.موید قول می‌گیرد تا بازهم به شاعران قمی افتخار دهد و در جمع آن ها حضور پیدا کند.

شعرخوانی حمیدبرقعی در مدح امام علی(ع) پایان بخش این محفل ادبی است:
سکوت عین سکوت است، بی همانند است
که پیشوند ندارد، بدون پسوند است
زبان رسمی اهل طریقت است سکوت
سکوت حرف کمی نیست، عین سوگند است
زمین یخ زده را گرم می کند آرام
سکوت، معجزه ی آفتاب تابنده است
سکوت پاسخ دندان شکن تری دارد
سکوت مغلطه ها را جواب کوبنده است
سکوت ناله و نفرین، سکوت دشنام است
سکوت پند و نصیحت، سکوت لبخند است
سکوت کرد علی سالهای پی در پی
همان علی که در قلعه را ز جا کنده است

انتهای پیام/
https://qomnews.ir/vdcftmdm.w6decagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما