شنبه ۶ دی ۱۳۹۳ ساعت ۱۸:۳۵
کد مطلب : 27850
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟

دل نوشته‌ای به مناسبت سالگرد ارتحال استاد سید علی اکبر پرورش

مرتضی نجفی قدسی
قم نيوز : قم نیوز: استاد بزرگ عرفان و سخن، حضرت آقای سید علی‌اکبر پرورش پیوسته خود را «مسافر» این جهان می‌دانست و لذا هیچ تعلق خاطری به مظاهر دنیوی نداشت و همه دنیا و مافی‌ها را «متاع قلیل» می‌دید و همواره در فکر پرکشیدن به کوی یار بود.
دل نوشته‌ای به مناسبت سالگرد ارتحال استاد سید علی اکبر پرورش
به گزارش قم نیوز، مرتضی نجفی قدسی در آستانه سالگرد ارتحال ملکوتی مرحوم استاد پرورش در یادداشتی اینچنین نوشت: 
 
«تِلْک الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ کانَ تَقِیّاً» سوره مریم، آیه 63 
 
این همان باغ بهشتی است که به بندگان با تقوا و پرهیزکار خود به ارث می‌دهیم. 
 
قریب یکسال است که مردی بزرگ، اندیشمند، عارف و باتقوا از این جهان فانی رخت بربسته و به دیار ابدیّت پیوسته است، به راستی استاد عزیز و گرانمایه ما دلدادگان حضرتش هم اکنون کجاست؟ ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟! 
 
ای سحرهایی که شاهد دلدادگی و عشق‌بازی این انسان والا و عارف با حضرت دوست بودید، شما بگوئید هم اکنون او کجاست و چرا احوالی از ما جاماندگان نمی‌پرسد؟! 
 
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم / لطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم 
 
همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس / که دراز است ره مقصد و من نوسفرم 
 
ای نسیم سحری بندگی ما برسان / که فراموش مکن وقت دعای سحرم 
 
خرم آن روز کزین مرحله بربندم رخت /  وز سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم 
 
استاد بزرگ عرفان و سخن حضرت آقای سید علی‌اکبر پرورش (رضوان الله تعالی علیه) که در آستانه سالگرد ارتحال ایشان هستیم یکی از ویژگی‌هایی که داشت، این بود که پیوسته خود را «مسافر» این جهان می‌دانست و لذا هیچ تعلق خاطری به مظاهر دنیوی نداشت و همه دنیا و مافی‌ها را «متاع قلیل» می‌دید و همواره در فکر پرکشیدن به کوی یار بود و این حقیقت را ما همیشه در رفتار و کردار ایشان می‌دیدیم، مخصوصاً در سحرگاهان هنگامی که سفره دل باز می‌کرد، با حضرت دوست و ربّ الارباب رمز و رازی داشت و بارها شاهد بودیم که این اشعار حافظ (علیه الرحمه) را با چه سوزوگدازی زمزمه می‌کرد و اشک می‌ریخت و مشخص بود که از درون می‌سوزد و این اشک‌ها مثل باران می‌ریزد. 
 
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت / آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت 
 
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت/جانم از آتش مهر رُخ جانانه بسوخت 
 
عزیزانی که در خلوت‌ها درک محضر عرفانی استاد پرورش را داشته‌اند، بخوبی این گداختگی درون و سینه‌سوختگی ایشان را حس کرده‌اند، گرچه گاهی حتی در جلوت‌ها و در مجامع بزرگ و رسمی هم این حقیقت پدیدار و صفای دل وجود ایشان نمایان می‌شد و همه را منقلب می‌کرد. 
   
آری این گره نخوردن به تعلقات دنیوی، روح ایشان را از هر جهت آزاد گذاشته بود تا در عوالم قدسی طیران داشته باشد و از تلذذ معنویات، سرشار و پربهره گردد. 
 
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست / منزل آن مه عاشق‌کش عیار کجاست 
 
شب تار است و ره وادی ایمن در پیش / آتش طور کجا موعد دیدار کجاست 
 
استاد پرورش می‌فرمودند: برای یک انسان سالک و عارف، این جهان به‌مثابه شبی تار و تاریک است که باید در پی کسب نور باشد تا به وادی طور راه یابد و فرصت درک تجلیّات پروردگار و تکلّم با حضرت دوست را بیابد، البته نکته ظریفی در اینجاست که باید اهل سلوک بدانند که اگر می‌خواهند قدم در وادی عرفان و طور سیناء بگذارند بایستی ابتدا «فاخلع نعلیک» داشته باشند یعنی کفش‌هایشان را دربیاورند! مکان مقدس است و باید با پای برهنه و بدون هیچگونه وابستگی وارد حریم یار شد. 
 
هنگامی که حضرت موسی (ع) در بیابان در پی شعله آتش بود و در پی آن رفت، ناگهان از جانب پروردگار ندا آمد که: «فاخلع نعلیک» نعلینت را از پا دربیاور! چرا؟ برای اینکه «إِنَّک بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًی» (سوره طه، آیه 12) به‌درستی که تو در وادی مقدس طور هستی، پس نتیجه می‌گیریم که اگر می‌خواهیم به حرم الهی و حریم پروردگار راه یابیم ابتدا باید همه چیزهایی که بند و تعلق انسان است، جدا گردد و انسان واله و آزاد باشد، نعلین، نمادی از وابستگی وجود انسان است که باید از پا در بیاید و انسان بدون پیرایه و پاک و مطهر وارد حرم الهی گردد و لذا این آدابی که برای تشرف به حرم‌های مطهر ائمه اطهار علیهم‌السلام وجود دارد، از طهارت و وضو و نعلین از پادرآوردن، همه برگرفته از لطائف قرآن کریم است. 
 
استاد پرورش از دوران جوانی که در پی کسب فضایل و کمالات بود و از محضر علمای ربانی و بزرگان اهل معرف بهره می‌جست، این نعلین را از پای درآورده بود و وارسته از دنیا و متعلقات آن در پی سیر و سلوک معنوی و طی مراحل  و منازل عرفان بود و آنقدر این راز و نیاز شب‌ها و سحرها برایش زیبا و لذت‌بخش بود که می‌گفت هیچ دوشبی مثل هم نیست و هر شب جلوه خاص خود را دارد. 
 
گرچه استاد پرورش عمر طولانی نداشت و در هفتاد سالگی دار فانی را وداع گفت ولیکن عمر شریف و بسیار باکیفیتی داشت، از دوران نوجوانی، جوانی، سربازی، معلمی، وکالت، وزارت و یا هر اشتغال و مسئولیتی که داشت، همه معاشران ایشان خاطرات جالب و درس آموزی دارند و پیوسته اسوه و الگوی دیگران بود. 
 
پس از ارتحال ایشان، رهبری معظم انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله العالی) که رفاقتی دیرینه و عارفانه با استاد پرورش داشتند، پیام تسلیتی بسیار عمیق و مهم صادر فرمودند و سیری از دوران عمر شریف ایشان را بازگو فرمودند. 
 
مراجع معظم تقلید (دامت برکاتهم) علما و بزرگان هم هر یک به نوبه خود مطالب بسیار ارزشمندی را در تجلیل از این شخصیت فرزانه ایراد فرمودند که شایسته است رسانه‌های جمعی مروری بر این اقوال داشته باشند و جوانان عزیز و نسل جدید بدانند که این انقلاب در بطن خود، افراد بزرگی را پرورش داده است که به‌راستی اسوه ایمان و تقوا و عمل و جهاد در راه خدا هستند. 
 
بنده حقیر نیز به عنوان یکی از کوچک‌ترین شاگردان استاد پرورش این توفیق را یافتم تا با درج خاطراتی از ایشان، نام و یاد این مرد الهی را زنده داشته و در معرفی ابعاد وجودی این شخصیت بزرگ سهیم باشم که خوشبختانه این مطالب در کتابی با عنوان «خاطراتی از استاد پرورش» چاپ و منتشر شده است. 
 
از خدای متعال مسئلت می‌نمایم ما را قدردان این نعمت‌های الهی خود بگرداند و در کسب فضایل و مناقب این بزرگواران، توفیق بیشتری داشته باشیم. 
 
از همه بزرگواران و عزیزانی هم که خاطرات و مطالب ارزشمند و قابل استفاده‌ای از استاد پرورش و یا دیگر بزرگان اهل معرفت و اسوه‌های علم و ایمان دارند، تقاضامندم آن‌ها را در هر فضایی که مناسب می‌دانند، بازگویی کنند تا ارائه طریقی برای رهپویان و مشتاقان باشد، بویژه در این دوران که دشمنان از خلأ معنوی سوءاستفاده کرده با عرفان‌های کاذب درصدد فریب جوانان و گمراه کردن آنان هستند، برماست که با ارائه الگوهای صحیح بکوشیم جامعه و جوانانمان را در مدار علم و ایمان و عمل صالح و جهاد و شهادت‌طلبی، زنده و پایدار بداریم و در پایان بایستی اقرار نمایم که: 
 
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز / ورای حد تقریر است شرح آرزومندی 
 
_________________________________________________________________________________________________________________________________ 
 
کتاب «خاطراتی از استاد پرورش» را انتشارات شمیم یاس ولایت در 3000 نسخه و 218 صفحه منتشر کرده است. 
 
ضمناً یادآوری می‌گردد افرادی که تمایل به تهیه این کتاب را دارند می‌توانند با دارالقرآن علامه طباطبایی در قم تماس حاصل کرده و نسبت به تهیه کتاب اقدام نمایند. 
 
شماره‌های ذیل جهت تهیه کتاب معرفی می‌گردد: 02537842073        09122534011

انتهای پیام /105
https://qomnews.ir/vdcbgwb5.rhbzspiuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما