يکشنبه ۱۷ تير ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۰۳
کد مطلب : 66112
منبع : خبرگزاری حوزه نیوز
بهره ای از کلام استاد انصاریان؛ 

امام صادق علیه السلام درباره تهمت زدن، به علقمه چه گفتند؟ 

قم نيوز : علقمه مى ‏گويد: من خدمت امام صادق عليه ‏السلام رفتم و عرض كردم: آقا! پشت سر ما خيلى حرف‏هاى بد مى‌‏زنند تا حدى كه «يَنْسُبُونَنَا إِلَى عَظَائِمِ الْأُمُورِ وَ قَدْ ضَاقَتْ بِذَلِكَ صُدُورُنَا» يابن رسول اللّه! سينه ‏ام تنگ شده و دلم گرفته است!
امام صادق علیه السلام درباره تهمت زدن، به علقمه چه گفتند؟
امام صادق علیه السلام درباره تهمت زدن، به علقمه چه گفتند؟
به گزارش قم نیوز استاد حسین انصاریان در سخنرانی با موضوع « ارزش عمر و راه هزینه آن » که در جمع بازاریان در سال 63داشتند، اظهار داشت: « امام صادق عليه‏ السلام در پاسخ پرسشی از یکی از اصحاب خود  فرمود: اى علقمه! واقعاً مى‏‌خواهى تمام مردم دوستت داشته و پشت سرت حرف نزنند؟ اصلاً امكان ندارد،  «مِمَّا لَمْ يَسْلَمْ مِنْهُ أَنْبِيَاءُ اللَّهِ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُ اللَّهِ»  زبان جنسى است كه از شر آن انبيا و ائمه عليهم‏ السلام و اولياى الهى در امان نبودند.

«أَ لَمْ يَنْسُبُوا يُوسُفَ  عليه‏السلام إِلَى أَنَّهُ هَمَّ بِالزِّنَا»

 آيا به يوسف صديق و محسن و صابر و متوكل و نبى خدا ـ كه همه اين اوصاف در قرآن مجيد آمده ـ تهمت زنا نزدند؟!

اى علقمه! مگر زبان [مردم ] نبود كه آمد و گفت: مى‏‌دانى چرا ايوب مبتلا به اين همه بلا شده؟ از بس كه گناه كرده مبتلا گشته است، اگر آدم خوبى بود كه اين همه بلا بر او نازل نمى ‏شد؟!

اى علقمه! مگر داود  عليه‏ السلام پيامبر خدا نبود؛ با اين زبان به او تهمت زدند كه كبوتر بازى مى‏ كرد، چشمش به زن همسايه افتاد، شوهر آن زن را با يك خنجر كشت و بعد آن زن زيبا را گرفت.

اى علقمه! مگر زبان مردم نبود كه مى‏ گفتند: موسى بچه‏دار نمى ‏شود.

آيا زبان مردم نبود كه همه فرستادگان الهى را ساحر خواندند؟

آيا زبان مردم نبود كه گفتند: مريم عليه االسلام، نعوذ باللّه به يك نجارى زنا داده و عيسى به دنيا آمده، ولى چون آدم خوبى است، خدا او را پيغمبر كرده است؟

آيا زبان مردم نبود كه در شام امام زين العابدين عليه ‏السلام را خارج از دين دانستند؟ آيا زبان مردم نبود كه پيغمبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏آله را شاعر و مجنون خطاب مى ‏كرد؟

آيا زبان مردم نبود كه روزى در مدينه گفتند: پيغمبر اسلام يك بار زن زيد بن حارثه را ديده و عاشق او شده و آنقدر پيش زيد تبليغ سوء كرد تا زيد زنش را طلاق داد و بعد با او ازدواج كرد!

بعد امام صادق عليه‏ السلام اشك ريخت و فرمود: اى علقمه! مى‏‌دانى اين مردم با زبانشان چه بلايى بر سر اميرالمؤمنين  عليه‏االسلام آوردند؟! كارى كردند كه بابايم اميرالمؤمنين عليه‏ السلام آرزوى مرگ كرد.

يك روز اميرالمؤمنين  عليه‏السلام از مسجد بيرون آمد و مالك را صدا زد و فرمود: مالك! خيلى دلم گرفته است، بيا برويم خانه ما، با هم رفتند به خانه حضرت، اميرالمؤمنين  عليه‏السلام از مالك سؤال كرد كه اى مالك! من آدم بدى هستم؟ مالك!  همينطور متحيّر ماند كه اين چه سؤالى است، چرا قلب مرا آتش مى‏ زنيد؟
حضرت فرمود: اگر تو تصديق مى‏ كنى و قبول دارى، پس چرا مردم اينقدر پشت سر من حرف مى ‏زنند؟ مگر من چه كرده‏ ام؟

طريق باز كردن راه معراج، سلامت زبان است.
«و اجعل لساني بذكرك لهجا و قلبي بحبك متيما»

منبع: ارزش عمر و راه هزینه آن- جلسه سی ام (تهران، مسجد جامع بازار دهه اول محرم 1363)

انتهای پیام/ 139
https://qomnews.ir/vdcf0ydv.w6dvyagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما