چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۳۳
کد مطلب : 103245
منبع : قم نیوز

اختلاس و حقوق های نجومی جایی در جامعه اسلامی ندارد

قم نيوز : آیت الله عبدالله جوادی آملی از مراجع تقلید با تاکید بر اهمیت توجه به معارف کتاب نهج البلاغه، گفت: به جامعه اسلامی نمی‌آید که در آن اختلاس، فساد، حقوق‌های نجومی و این بازی‌ها در آن باشد.
اختلاس و حقوق های نجومی جایی در جامعه اسلامی ندارد
اختلاس و حقوق های نجومی جایی در جامعه اسلامی ندارد
به گزارش قم نیوز آیت الله عبدالله جوادی آملی در پیامی تصویری به کنگره ملی «حکمت سیاسی متعالیه»،بیان کرد: اما معنای کوثر این است که بالاخره هر روز حرف تازه دارد و تمام ناشدنی است، چون به اراده الهی ظهور می‌کند. من فکر می‌کنم در تتمیم آن کارها دو برنامه رسمی را پژوهشکده شما و محققان شما می‌توانند پیگیری کنند: یکی رهبری علوم است که بی‌صاحب مانده که دانش‌ها را چه کسی هدایت می‌کند؟ علوم را چه کسی رهبری می‌کند؟ یکی اینکه مردم را چه کسی نورانی می‌کند نه متمدن؟ سیاست متعالیه، تمدن متعالی این‌ها در راه هستند، اما مردم نورانی بشوند چگونه است؟

وی افزود: این حرف‌ها حرف‌های آرزویی نیست. حرف‌های گذشته یعنی گذشته است یعنی مردانی این چنین بوده‌اند و دین این چنین تربیت کرده است و از ما همین را می‌خواهند. ما جامعه نورانی می‌خواهیم، اصلاً ننگ چنین جامعه‌ای مساله ای اختلاس و حقوق‌های نجومی و این‌ها است. به جامعه اسلامی نمی‌آید که در آن اختلاس و فساد و حقوق‌های نجومی و این بازی‌ها باشد. چرا؟ از کجا پیدا می‌شود؟ این نهج البلاغه غریب است که این سیاست متعالیه شما بیاید همان‌طوری که قرآن را معیار قرار دادید نهج البلاغه را هم معیار قرار بدهید.

این مرجع تقلید ادامه داد: من یک پرانتز اینجا عرض کنم؛ ما داریم نهج البلاغه را شرح می‌کنیم. چند جا یعنی چند جا! من نوشتم به حضرت امیر که من خجالت می‌کشم به نام شما این کتاب را بنویسم؛ این کتاب در شأن شما نیست! آن بیانات علمی یعنی علمی! بیانات عمیق یعنی عمیق! آن‌ها را سید رضی نقل نکرده، این خطابه‌ها را به عنوان خطبه ارائه کرده؛ حضرت جنگجویی کرده حماسه کرده سخنرانی کرده که بیایید بجنگیم؛ اما قبل از خطابه، خطبه‌ای دارد که علمیتش در آن خطبه است. این‌ها را سید رضی نقل نکرده است؛ اینکه علمی نیست که ما بیاییم سخنرانی حضرت امیر را شرح کنیم!.

استاد برجسته حوزه علمیه قم ابراز کرد: وجود مبارک حضرت امیر درباره مردم می‌گوید این‌ها ستون دین‌اند، کدام مردم را می‌گوید؟ ما هم شیعه او هستیم، نمی‌گوید آدم‌های خوبی هستید، ما نمی‌گوییم نماز یک چیز خوبی است می‌گوییم نماز ستون دین است، حضرت نمی‌گوید شیعیان من مردم تربیت‌شده، آدم‌های خوبی‌اند، می‌گوید ستون دین هستند، عمود دین هستند؛ این کجا و آن کجا!.

وی یادآور شد: سیاست متعالیه باید به آن سمت برود؛ قله‌اش آن است. حالا باید دید که چه راهی است و چه کار باید بکنیم و با چه ابزاری باید انجام بدهیم؛ تا آنجا می‌خواهیم برویم. هر چه زودتر بهتر، هر چه دقیقتر بهتر! این نامه‌ای که برای مالک اشتر نوشت این نامه باید در دست آقایان باشد مثل سوره مبارکه «الرحمن»! ببینید حضرت در آن نامه برای مالک اشتر می‌نویسد که مردم را کم نگیری! قرآن آمده مردم را به این صورت درآورده است می‌فرماید مالک! «وَ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ الرَّعِیَّةِ أَثْقَلَ عَلَی الْوَالِی مَئُونَةً فِی الرَّخَاءِ» تا میرسد به اینجا «وَ إِنَّمَا [عَمُودُ]عِمَادُ الدِّینِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ» مردم ستون دین هستند! ما مرتب مردم مردم می‌گوییم؛ یعنی می‌خواهیم شکم مردم را پر کنیم این کجا و خطبه حضرت امیر کجا! می‌گوید مردم مثل نماز هستند! دین فرشته‌پرور است؛ در نماز که دزدی نیست؛ در نماز که اختلاس نیست. فرمود ما این را میخواهیم؛ جامعه ما ستون دین است.

وی افزود: شما باید دو طرف جیبت را نگه دارید که دزدی نشود؛ این کجا و آن کجا! از صفر تا صد که می‌گویند اینجاست! فرمود ما این‌ها [را]تربیت کردیم. با برکت ما مردم رشد کردند و اسلام از مدینه پر کشید آمد مصر را گرفته است و تو الآن جانشین من در مصر هستی. اینجا جای قبطی و نبطی بود؛ اینجا جای فرعون بود؛ الآن جای علی بن ابی طالب است. موسی نتوانست ما توانستیم! عمود دین یعنی عمود دین! ما باید بدانیم که کجا می‌خواهیم برویم؛ وظیفه ما چیست.

وی ادامه داد: فرمود مردم ستون دین هستند ما این کار را کردیم عمود دین هستند! اینکه در برابر بت خضوع می‌کرد الآن در برابر الله خضوع میکند. اینکه در برابر فرعون خضوع می‌کرد الآن علی بن ابی طالب را قبول دارد. پر کشید اسلام از حجاز رفته به غرب، پر کشید! فرمود این به نحو عادی نیامد، طهارت ما تقوای ما عظمت ما ملکوت ما پر کشید آمده به مصر.

حکمت نظری، رهبر علوم
وی خاطرنشان کرد: در هر حال ما دو کار اصیل داریم: یکی اینکه علم‌ها را باید تربیت کنیم علوم را تربیت کنیم همه علوم را. تنها بزرگ و بزرگواری که رهبری علوم را به عهده دارد حکمت نظری است، آن حکمت عملیاش که اخلاقیات است و حقوق است و اینهاست مسئله مردم سازی است نه مردمسالاری؛ مردمدینی، مردم عمود الدین بودن! آن را حکمت عملی عهده دارد، اما فلسفه و حکمت نظری، پیغمبر علوم است؛ علم را میخواهد تربیت کند. علوم اسلامی از اینجا شروع میشود، چرا؟ چه کار میکند علم را؟ به نحو سالبه کلیه یعنی سالبه کلیه. حکمت نظری کاری به مردم ندارد.

آیت الله جوادی آملی ابراز کرد: حکمت نظری همین که چشم باز کرده می‌گوید خدا و جهان! اول تا آخر نُه جلد اسفار کاری به مردم ندارد کاری به حکومت ندارد کاری به سیاست ندارد، این دون شأن آن است. حکمت نظری کار به علوم دارد می‌خواهد علم را تربیت کند؛ آن حکمت عملی است که به مردم کار دارد که چندین رشته دارد از تربیت منزل و نهاد خانواده تا سیاست مدن؛ نهاد خانواده است تربیت جامعه است اداره کشور است تهذیب نفوس است و غیر این‌ها که این‌ها حکمت عملی است که مردم را ما ستون دین بکنیم. اما این تربیت علوم است؛ علوم را می‌خواهد اسلامی کند. هر علمی در جهان زنده بشود و نفس بکشد حکمت نظری آن را رهبری می‌کند.

وی اضافه کرد: می‌گوید ایها العلم! حالا هر علمی هست می‌خواهد آسمانی باشد زمینی باشد نجوم باشد هیئت باشد ریاضی باشد طبیعیات باشد هر چه باشد بالاخره علم، معلومی دارد، حکمت نظری که پیغمبر علوم است رهبر علوم است مربّی علوم است میگوید ایها العلم! تمام ارزش تو به معلوم است. یک وقت انسان خاکشناس است یک وقت طلاشناس است یک وقت انسان‌شناس است؛ علم ارزشش را از راه معلوم می‌گیرد خود علم چه ارزشی دارد؟ فلان کس بلد است که فلان شهر کوچه و پس‌کوچه ‌اش چیست، فلان شخص بلد است که راه‌های آسمان چیست و قبله کجاست قطب کجاست آسمان چگونه است زلزله چگونه است زمین چگونه است!.

این مرجع تقلید اظهار داشت: پس اصل اول این است که فلسفه نظری به نحو سالبه کلیه هیچ کاری بلاواسطه با جامعه ندارد، این، حکمت عملی را تربیت می‌کند که جزء علوم است حکمت عملی جامعه را تربیت می کند. خود حکمت عملی جزء شاگردان حکمت نظری است حکمت نظری همه علوم را رهبری می‌کند یکی هم حکمت عملی است. به علم می‌گوید ای‌ها العلم! تمام ارزش تو به معلوم است تا چه چیزی بلد باشی. یک وقت است که انسان بلد است که خاکشناسی بکند و خاکسترشناسی بکند یک وقت طلاشناسی می‌کند یک وقت گیاه‌شناسی می‌کند یک وقت حیوان‌شناسی می‌کند یک وقت انسان‌شناسی می‌کند یک وقت خداشناسی می‌کند، پس ارزش علم به ارزش معلوم است.

وی بیان کرد: حکمت نظری یعنی همین حکمت متعالیه به مردم می‌گوید هر معلومی به استثنای خدا، هر معلومی را که شما بخواهید درباره آن بحث کنید از ملکوت تا مُلک از آسمان تا زمین، مثلث است؛ فرشته را بخواهید بحث کنید انسان را بخواهید بحث کنید، زمین را بخواهید بحث کنید، این مثلث است. مثلث یعنی چه؟ یعنی یک نظام فاعلی دارد، اول؛ یک نظام غایی دارد، دوم؛ یک نظام داخلی دارد، سوم. خدا این موجود را این‌چنین برای آنچنان هدف آفرید! هیچ موجودی نیست غیر از خدا مگر اینکه مثلث است: چه کسی آفرید، چگونه آفرید، برای چه آفرید؟.

وی ادامه داد: یک پرانتز اینجا باز بشود که معلوم بشود که چگونه شد که این غرب این اندلس و امثال اندلس که مسجد قرطبه ستون‌هایش را نمی‌توانسند بشمارند این را تبدیل به کلیسا کرد، چگونه شد؟ با اینکه کانت و امثال کانت که آدم شرح حالش را میخواند آدم‌های بزرگی بودند. چگونه شد که بساط دین کلاً از این کشورهای اروپایی رخت بربست و همان سوغات نامطلوب آمده به شرق و دانشگاه‌های ما را هم تخلیه کرد؟ چگونه شد؟ این‌ها فلسفه دارند فلسفه کم نیست فلسفه‌ای که در غرب هست کم نیست، طبیعیات دارند منطقیات دارند، اما غارتگری آنجا این شد که معلوم را مُثله کردند این معلوم مثلث را مثله کردند. آن نظام «هو الاَوّل» را گرفتند نظام «هو الآخر» که نظام سوم است را گرفتند خود آسمان را آسمان‌شناس بحث می‌کند زمین را زمین‌شناس بحث می‌کند انسان را انسانشناس بحث میکند، اما چه کسی کرد و برای چه چیزی کرد در آن نیست.

چگونه اندلس انبار کفر شد؟
وی اضافه کرد: حکمت نظری به علم می‌گوید أیها العلم! تو باید مواظب باشی معلوم مثلث را مثله کرده تحویل تو ندهند معلوم مثله شده معلوم سردخانه‌ای است معلوم سردخانه‌ای یک علم مرده سردخانه‌ای تحویل می‌دهد از آن کفر در می‌آید و در آمد! شما شرح حال بسیاری از این بزرگان را می‌خوانید مثل کانت و اینها، آدم‌های خوبی بودند، در بعضی از مشکلاتی که پیش می‌آمد از کانت استفتاء می‌کردند! چگونه شد؟ همین ابن رشد در همان کشور تربیت شد این به دنبال فلسفه بود او نسبت به ابن سینا نظرهایی دارد قاضی بود فتوا دهنده بود؛ خدا غریق رحمت کند مرحوم آیت الله بروجردی را! گفت برای فقه مقارن، شما این بدایة المجتهد و نهایة المقتصد ابن رشد را بگیرید که ما به وسیله راهنمایی ایشان این کتاب را تهیه کردیم. این فقیه بود قاضی بود فیلسوف بود تهافت التهافت هم نوشت فلسفه هم نوشت در برابر غزالی هم ایستاد. چنین شهری الآن انبار کفر شده است.

آیت الله جوادی آملی گفت: حکمت نظری به علوم می‌گوید ایها العلوم! مواظب باشید معلوم مثلث را مثله نکنید! معلوم مثله شده معلوم سردخان‌های است. حالا شما زمین‌شناس شدید انواع زلزله‌شناس شدید؛ اما زمین را چه کسی آفرید؟ برای چی آفرید؟ آسمان همینطور است ستاره‌شناس همینطور است انسان همینطور است همه مخلوقات همین طورند. حکمت نظری می‌گوید هر چیزی شما در عالم بنگرید همه ماسوی الله، آیت الله اند! حکمای مشاء و این‌ها زحمت‌های زیادی کشیدند که تسلسل، چون باطل است ما بالاخره خدا می‌خواهیم، ایشان می‌گوید به دنبال چه می‌گردید؟ می‌خواهید بگویید تسلسل باطل است و سرسلسله خداست؟

وی تاکید کرد: اصلا من از اینجا تکان نمی‌خورم، می‌گویم جواب سوال مرا چرا ندادی؟ می‌گویم این درخت را چه کسی آفرید؟ شما می‌گویید فلان کس؛ می‌گویم چرا جواب سؤال مرا ندادی؟ من که می‌گویم درخت یعنی چیزی که هستی او عین ذات او نیست این را چه کسی آفرید؟ اینکه شما می‌گویید، این دومی هم که مثل اولی است؟

آیت الله جوادی آملی ابراز داشت: من نمی‌آیم، آن سوال تو را می‌آورم اینجا؛ نه اینکه به همراه تو بیایم آنجا، بعد تسلسل بشود بعد شما دلیل بخواهید بیاورید که تسلسل باطل است! می‌گویم چرا جواب سؤال مرا ندادی؟ می‌گوید اینکه هستی او عین ذات او نیست اینکه تصادف نمی‌شود اتفاق هم که نمی‌شود، چگونه شد که یافت شد؟ شما می‌گویید فلان کس، می‌گویم این را که چه کسی آفرید؟ شما می‌گویید پدرش! می‌گویم چرا جواب مرا ندادی؟

وی خاطرنشان کرد: شما یک برگ ضعیف را بخواهید نگه دارید نمی‌ایستد، این باید به جایی تکیه بدهد باید روی دست نگه بدارید! بگویید «از»، غلط می‌شود مهمل می‌شود؛ چیزی باید بگویی، بگویی: «سرتُ من الفلان» که این تکیه‌گاهش باشد تا این کلمه «از» در کنار آن معنا داشته باشد. بگویی «از»، از کجا؟ این می‌شود لغو! بگویی «از قم» این درست است.

استاد برجسته حوزه علمیه قم گفت: حرف حکمت متعالیه این است که جهان غیر از خدا حرف است این تکیه‌گاه می‌خواهد. دنبال تسلسل نمی‌گردیم نمی‌خواهیم نقل کلام در آن بکنیم، می‌گویم چرا جواب مرا ندادی؟ اینکه فقر دارد و آیت است و ذاتاً تکیه‌گاه می‌خواهد تکیه‌گاهش کجاست؟

آیت الله جوادی آملی افزود: آن‌ها آمدند به راحتی این نظام «هو الأول» را گرفتند معاد را هم گرفتند این «هو الآخر» را گرفتند این مثلث عمیق علمی که حکمت نظری زحمت کشیده ثابت کرده را گرفتند یک جنازه سردخانه‌ای به نام انسان تشکیل دادند به نام زمین تشکیل دادند! این اصلاً خودش بوی مرده می‌دهد، اینکه آدمساز نیست اینکه نمی‌تواند سایه‌افکن بر حکمت عملی باشد که آن حکمت عملی می‌خواهد عمود دین درست کند؛ این کجا و آن کجا!.

وی ادامه داد: وجود مبارک حضرت امیر تعارف نمی‌کند اغراق نمی‌کند می‌گوید مردمی که ما تربیت کردیم قرآن تربیت کرده این‌ها مثل نماز هستند عمود دین هستند. چطور این ستون دین پر کشیده از حجاز رفته مصر؟ حضرت برای مردم مصر می‌گوید. پس می‌شود، فطرت مردم این است علاقه مردم این است، این جنگ هم نشان داد. یک نفر ما داشتیم در کربلا؛ درست است که مظلوم بودند و شهید شدند؛ اما آن که جوشن ز بر گرفت که ماهم نه ماهی ام مغفر ز سر فکند که بازم نیم خروس یک نفر بود؛ اما در این جنگ خیلی از عزیزان ما پلاک‌ها را دور انداختند که ما نمی‌خواهیم شناخته بشویم!.

اسلامی کردن علوم
این مرجع تقلید در ادامه بیان کرد: کار حکمت متعالیه اسلامی کردن علوم است، علوم را اسلامی می‌کند. علم وقتی مسلمان می‌شود که معلومش مثلث باشد، معلوم سردخانه‌ای علم سردخانه‌ای میآورد چه اینکه غرب این کار را کرد از آنجا هم به شرق آمده؛ لذا دانشگاه میگوید علم اسلامی چیست! بله، شما که معلوم را مثله کردی این زنده نیست تا بگوید من کیستم. تو این جنازه را از سردخانه آوردی درباره آن داری بحث میکنی، این که حرفی ندارد. شما که با زنده کاری ندارید با سردخانه‌ای کار دارید؛ زمین سردخانه‌ای چه حرفی دارد برای شما؟! تبیین این، کار و رسالت سنگین شما آقایان است که سیاست یعنی تدبیر، تدبیر علمی علوم به عهده حکمت متعالیه است تدبیر مردم که مردم بشوند عمود الدین، کار حکمت عملی است آن رشته‌های گوناگون اخلاق است معنویت است.

کنگره ملی «حکمت سیاسی متعالیه» که روزهای هفدهم، هجدهم و نوزدهم اسفندماه در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی در قم در حال برگزاری است.



انتهای پیام / 106
https://qomnews.ir/vdcc01qsp2bqxi8.ala2.html
نام شما
آدرس ايميل شما